پس از انتخابات ۸۸ و سرکوب عمومی که دادگاههای استالینی تشکیل شد و احزاب و روزنامهها و رهبران مخالف حتا بدون دادگاه ممنوع و محصور شدند، گشایش آرام در فضای سیاسی با صدور مجوز نشریات جدید و آزادیهای یکخطدرمیان و پس از آن برگزاری انتخاباتی تقریباً رقابتی در سال ۹۲ پی گرفته شد. موج اول مجوز نشریات و تشویق به مشارکت عمومی در سیاست در زمان دولت هاشمی رفسنجانی (دولت اول) و پیش از انتخابات شبهرقابتی مجلس پنجم رخ داد. انتخابات مجلس چهارم و ریاست جمهوری پنجم از نظر فرمایشی بودن بارها از انتخابات خبرگان ۹۴ بدتر بودند. در مقابل بخش بزرگی از سرکوب فضای سیاسی پس از استقرار دولت خاتمی و پس از آن مجلس ششم رخ داد و بحران اتمی هم از همان زمان آغاز شد.
در واقع گشایشهایی در فضای سیاسی، درست پس از برگزاری انتخابات سرد غیررقابتی و مشارکت اندک عمومی پدید آمده است و برعکس آن انسداد سیاسی هم بارها پس از مشارکت عمومی و فراخوان مخالفان قانونی به رای دادن رخ داده است. این امر نشان میدهد شرکت در انتخابات به معنای بهبود فضای سیاسی و اجتماعی نیست. البته در مقابل برای رد این نظر میتوان مواردی معکوس را نیز نشان داد که مهمترین آن موج آزادیهای پس از دوم خرداد بود که کمتر از سه سال طول کشید. اما حتا این امر هم بیشتر اثبات کنندهی این است که مشارکت عمومی در انتخابات به هدفی خاص که گشایش سیاسی و آزادیهای بیشتر باشد منجر نمیشود مگر آنکه بیت تصمیم به این امر بگیرد و اگر از بالا چنین تصمیمی گرفته شود نتیجهی انتخابات دیگر مهم نیست. این است که از نظر من شرکت در انتخابات بیشتر به پرتاب سکه میماند و تفسیر و نتیجهی آن توسط نهاد بازیگردان (بیت) تعیین میشود. با این وصف حتا میتوانیم بگوییم شرکت در انتخابات ۹۲ لزوماً به وضعی بهتر منجر نشده است و چه بسا اگر امثال قالیباف و جلیلی رییس دولت میبودند وضع امروز میتوانست بهتر یا بدتر باشد.